«کلاه قرمزی»، عروسک محبوب تلویزیون از کجا آمد؟ +تصاویر
تاریخ انتشار: ۸ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۳۲۰۸۶۶
این روزها روزهایی است که کلاه قرمزی همان عروسک محبوب چند نسل، در سالگرد عروسکگردان خود به سوگ نشسته است.
خبرگزاری فارس: تمام دلخوشیهای کودکان دهه 60ای بعد از رسیدن از مدرسه و انجام تکالیف، این بود که دکمه تلویزیون را بچرخانند و در آن شرایطی که تنها سرگرمی کودکان، روشن و خاموش کردن تلویزیون بود، پای جعبه رنگارنگ بنشینند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وقتی پای عروسکها به تلویزیون باز شد!
رفته رفته با اوج گیری کارهای کودک و استقبال خانوادهها و کودکان از اینکه سرگرمی رنگارنگی را برای آنها رقم زدند، پای عروسکها هم به تلویزیون باز شد و هر کودکی علاوه بر عروسکی که از کودکی با خود به همه جا میبرد، چندین عروسک دیگر هم به عنوان الگو و شاید علاقهمندی در ذهنش داشت. عروسکهایی مثل هادی و هدی، خونه مادربزرگه، بهادر و مظفر، جغجغه و فرفره، شهر موشها، السون و ولسون، قورباغه سبز، سنجد، کلاه قرمزی، زی زی گولو و صدها عروسک دیگر پا به دنیای فانتزی کودکان گذاشتند و آب و تابی به رنگهای دنیای کودکان دادند. با گذشت سالهای سال از آن روزها هنوز هم این عروسکها برای دهه 60ای تازگی دارند و یادآور خاطرات خوبند. اما بعد از سالها فقط یک یا دو عروسک همچنان به روال سابق خود برای همان کودکان که حالا بزرگ شدهاند، زنده ماندند و یا کودکیشان را حفظ کردند. از این میان کلاه قرمزی و سنجد دو عروسک قدیمی و البته با نمک هستند که همچنان در صدر انتخابهای کودکان دهه 60 قرار دارند.
عروسکهایی که جایشان با هیچ عوض نمیشد
نسل قبلی، نسلی بودند که با عروسکهایشان بزرگ شدند و لحظههای ناب زندگی را با حضور عروسکها گذراندند. اگر ناراحت میشدند همدمشان همان عروسکها بود و اگر هم خوشحال، مجموعهای از پنبه و پولیش و یا پلاستیک را با خود همراه میکردند تا خدای نکرده احساس تنهایی نکند! و این تمام دنیایشان بود. همین عناصر مصنوعی گاهی آنقدر برایشان جان میگرفت که جایش را با هیچ موجود جانداری عوض نمیکردند و آنقدر پا به زمین میکوبیدند تا عروسکشان را در دست گرفته و با خود همراه کنند.
کلاه قرمزی هیچوقت غریبه نبود
حتی اگر هیچ ارتباطی بین شما و دنیای عروسکها هم وجود نداشته باشد، اما باز هم حضور عروسکی مثل کلاه قرمزی در زندگیتان بی تاثیر نبوده است. برای امتحان صحت این گفته کافی است که در جمعی صحبت از کارهای عروسکی را مطرح کنید، خواهید دید که نود درصد از حاضرین عروسک کلاه قرمزی را نام میبرند، حتی از روزهایی که کنار آقای مجری برنامه اجرا میکرد تا همین الان. اما نباید از یاد ببریم که اگر دنیایی از عروسکها هم ساخته شوند، اگر صداپیشهای نباشد تا به آن صدا بخشد و اگر عروسکگردانی نباشد که به آن جان ببخشد، او تنها و بدون تخیل و فانتزی و بدون هیچ حرکت و صدایی تا این اندازه در ذهنها ماندگار خواهد شد؟؟
عروسک محبوب تلویزیون از کجا آمد؟
کلاهقرمزی در ابتدا یک مورچهٔ عروسکی بود که در سال 60 در برنامهٔ «سقائک و شانهبهسر دانا» به کارگردانی ایرج طهماسب حضور داشت و سازندهٔ آن مسعود صادقیان بروجنی بود. بعد از آن در مجموعهای تلویزیونی به نام جغجغه و فرفره ظاهر شد که در سال 1370 پخش میشد و سپس در سه فیلم سینمایی «کلاهقرمزی و پسرخاله»، «کلاهقرمزی و سروناز» و «کلاهقرمزی و بچهننه» بازی کرد. در این فاصله کلاه قرمزی در یک مجموعه 4 اپیزودی با نام کلاه قرمزی در فرنگ در شبکه نمایش خانگی نیز حضور پیدا کرد. کلاهقرمزی از سال 1388 با همراهی چند عروسک دیگر در قالب جُنگ نوروزی دوباره به تلویزیون راه یافت و در آن سال پرمخاطبترین برنامهٔ نوروزی شد.
کلاه قرمزی و دوری یکساله از مادرش
سال گذشته در حالیکه تمامی صداپیشه و عروسکگردانهای مجموعه عروسکی کلاه قرمزی برای انجام تمرینات پیش از شروع تصویربرداری دور هم جمع شده بودند، دنیا فنی زاده به دلیل تشدید بیماریاش نتوانست برای اولین بار این گروه را همراهی کند و خواسته بود تا بعد از 20 سال همراهی مستمر با عروسکش، شیما بخشنده که پیشتر عروسکگردان آقای همسایه بود، عروسکگردان جدید کلاه قرمزی باشد. صبح روز 8 دی ماه سال 95 بود که خبر از دست دادن دنیا فنی زاده جامعه کوچک هنر عروسکی و آنهایی که به کارهای عروسکی علاقهمند بوده و نبوده را عزادار کرد.
(تصویری دیده نشده از فنی زاده و پورمهدی به همراه عروسک کلاه قرمزی)
جای خالی فنی زاده در جانِ کلاه قرمزی
از دست دادن عروسکگردانی که قریب به 20 سال خاطره یک نسل را به دوش خود کشیده بود و به عروسکی بین المللی جان بخشیده بود تا آن سوی مرزها هم رسید. واکنشها جالب بود، خیلیها پوسترهایی برای این ضایعه طراحی کردند و خیلیها هم فقط به گذاشتن پیام تسلیت بسنده کردند. تعدادی ترجیح دادند تا هیچ نگویند و عدهای هم صحبتهای زیادی داشتند. حالا یکسال گذشته و گذر زمان خیلیها را آرامتر کرده است اما چیزی که هنوز وجود دارد این است که جای دنیا فنی زاده هنوز در جانِ کلاه قرمزی خالی است و تا ابد هم خالی خواهد ماند.
علیرغم ارادتی که همه هنرمندان عروسکی به مرحوم فنی زاده داشتند، اما تنها یکی از نزدیکترین دوستان وی که اتفاقا نویسنده، عروسکگردان و صداپیشه است، حاضر به گفتوگو به مناسبت سالگرد دوستش شد که از نظرتان میگذرد.
شادی پورمهدی: دنیا با کلاه قرمزی زندگی کرد
خانم پورمهدی از چه سالی با خانم فنی زاده آشنا شدید؟
- ما از سال 68 با همدیگر آشنا شدیم. من دانشجوی تئاتر دانشگاه تهران بودم و همزمان مریم سعادت در تدارک نمایشی عروسکی بود که اتفاقا یکی از عروسکگردانها دنیا فنی زاده بود خانم سعادت از بچههای دانشجو تست گرفتند و من یکی از افرادی بودم که در این تست قبول شدم. همزمان با همکاری در آن نمایش من و دنیا به دلیل روابط عاطفی که بین مان برقرار شده بود با یکدیگر صمیمی و از دوستان نزدیک هم شدیم.
قطعا در آن گروه افراد دیگری هم بودند که میتوانستید به عنوان یک دوست روی آنها حساب کنید، چرا این صمیمیت بین شما و خانم فنی زاده برقرار شد؟
- یکسری اخلاقهای مشترک بین من و دنیا وجود داشت و اینکه نگاه هردویمان به مسائل نگاهی طنز بود. در کنار اینها سفرهای کاری زیادی با هم میرفتیم و این موضوع به صمیمیت ما اضافه کرده بود.
کدامیک از خصوصیات اخلاقی خانم فنی زاده در بین دوستان و آشنایان بارزتر بود؟
- طنزی که در نگاه دنیا به مسائل وجود داشت از مهمترین ویژگیهای اخلاقی او بود که نشاطی را در بین دوستان و اطرافیانش برقرار میکرد. در کل هیچ چیز را جدی نمیگرفت و این نگاه حتی تا لحظه آخر هم همراهش بود و به بیماری خود هم با نگاهی طنز برخورد میکرد.
فکر میکنم انرژی خوبی که خانم فنی زاده در رفتارهایش داشت، به عروسک کلاه قرمزی هم منتقل شده بود.
- بله درست است. کلاه قرمزی هم مثل دنیا طنز و پرتکاپو پرورش یافته بود.
شما همکاریهای مشترکی با یکدیگر داشتید، مهمترین ویژگی کاری خانم فنی زاده چه بود؟
- دنیا خیلی مسئولیت پذیر و قانونمند بود. دنیا خیلی متعهد به کارش بود و زمانیکه مسئولیت کاری را به عهده میگرفت، دیگر شوخی نداشت و باید آن را به ثمر میرساند. یکی از خاطرههایی که از آن زمان دارم همکاری با سعید آقاخانی و تهیه کنندگی آقای سمنانی است که در آن کار دنیا عروسک قلیدون را بازی میداد. این است که دنیا تا ماه 8 بارداری هم کار میکرد و با آن وضعیت جسمی و بارداری آنهم دوقلو عروسکگردانی میکرد. این اواخر با وضعیت جسمی که داشت باز هم نتوانست عروسک کلاه قرمزی را رها کند و خودش این عروسک را بازی میداد. هیچ چیزی نمیتوانست مانع از انجام کاری برای او شود.
اینهمه علاقه به عروسک کلاه قرمزی از کجا بوجود آمده بود؟
- عروسک کلاه قرمزی محصول چند نفر بود. صدای حمید جبلی، کارگردانی ایرج طهماسب، عروسکسازی مرضیه محبوب این عروسک را شکل داده بود. هر سه این افراد از دوستان صمیمی دنیا بودند و همه این گروه از همان ابتدا با هم قراری گذاشتند که به آن هم پایبند بودند و به همین خاطر شخصیتی که کلاه قرمزی دارد ویژه و درست است. از طرفی دنیا با این عروسک شباهتهای دیدگاهی بسیاری داشت و همان طنز کودکانه، دنیایی که در کودکی تجربه کرده بود و ... را داشت. به هر حال کلاه قرمزی کودکی هر یک از ما در مقطعی از زندگی است و دنیا این مسئله را دقیق و زود متوجه شد و با کلاه قرمزی زندگی کرد. هیچ گاه عروسک دیگری نتوانست جای کلاه قرمزی را برایش پر کند. اولویت اصلی او کلاه قرمزی بود و اگر به صورت همزمان به او عروسک گردانی عروسک دیگری سپرده میشد، اولین انتخابش کلاه قرمزی بود. اما شاید مجموعه افراد دوست داشتنی که در این کار حضور داشتند، در صمیمیت دنیا با کلاه قرمزی بی تاثیر نبود تا این عروسک را از خودش بداند. ملغمهای از تمام افرادی که دوستشان داشت به علاوه اخلاق و کودکی خودش در کلاه قرمزی جمع شده بود.
شما تا به حال در پشت صحنههای مجموعه کلاه قرمزی و در کنار خانم فنی زاده حاضر شده بودید؟
- بله، دنیا همیشه با همه عروسکهایی که بازیشان میداد، همینطور بود و حس مشترک بین او و عروسکها در همه کارهایش وجود داشت و این موضوع به کلاه قرمزی محدود نمیشود، اما شاید در کلاه قرمزی بیشتر این حالت شکل گرفته بود و توسط گروه خوبی که در آنجا تعدادشان کم هم نبود، دیده شده بود. تمام مدتی که در پشت صحنه کاری نداشت، با عروسکش بازیهای مختلفی میکرد و بسته به شخصیت آن عروسک، حرکتهای آنها را تکرار میکرد. اگر پیرزن بود حرکتهای مختلفش را درمیآورد و حرکتهای جالب و بامزهای را با عروسکها انجام میداد و با عروسکهایش عجین میشد.
شما تجربه همکاری با دنیا فنی زاده را در چندین کار داشتید.
- یکی از کارهایی که با هم در آن همکار بودیم، مجموعه تلویزیونی «خاله قورباغه» در سال 70 بود که در در سری اول من نویسنده بودم و در سری بعدی صداپیشه خاله قورباغه و نویسنده بودم و دنیا عروسکگردان بود. صندوق پست، بستنیها، تقی جان، عطر و گلاب بپاشید، در اغلب این کارها من یا نویسنده بودم، یا صداپیشه و عروسکگردان. بیشتر اوقات من گوینده و دنیا عروسکگردان بود و یا اینکه هر دو با هم عروسکگردان بودیم.
میتوانید به تعداد عروسکهایی که خانم فنی زاده در شکل گیری آن دخیل بودند، اشاره کنید؟
- دقیق در خاطر ندارم اما به صورت حدودی فکر کنم چیزی نزدیک به 30 عروسک باشد. دنیا در یک کار به نام «اوستا بابا» هم صداپیشه بود.
در حال حاضر شما تدریس نمیکنید؟
- نه، این روزها بیشتر به نویسندگی مشغول هستم. چند طرح فرهنگی در ذهنم دارم که امیدوارم به نتیجه برسد.
آخرین کاری که انجام دادید چه کاری بود؟
- سه سال پیش طرح کلی برای فیلم سینمایی خاله قورباغه نوشتم که در آخر با گروه دیگری ساخته شد.
انتقادی که به دوستان عروسکی وارد است این است که در این سالها کمتر به سمت تدریس رفتند و دانستهها و داشتههایشان را به علاقهمندان انتقال ندادند. فکر نمیکنید این لازم است که دوستان در بخش انتقال آموختههایشان به نسلهای بعدی فعالیت پررنگتری داشته باشند؟
- به نظرم عرصه تدریس هم اگر بخواهیم دانشگاهیاش را در نظر بگیریم، مثل خیلی از موضوعهای دیگری که در جامعه ما وجود دارد، معمولا انحصاری است و عدهای محدود تا به حال به این سمت رفتند و عرصه برای بعضیها زیاد باز نیست. تا زمانیکه این نوع نگاه وجود دارد بالاطبع تجربیات هنرمندان منحصر به خودشان میشود.
منبع: فردا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۳۲۰۸۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جامعهای برهنه نبودهایم بلکه متنوع به لحاظ حجاب بودهایم | طرفداران جمهوری اسلامی کلاه بر سرش گذاشتند | تمام جهان را در مقابلمان قرار دادهایم
وقتی شما حیاء جامعه را مورد سؤال قرار میدهید، مردم را دعوت به اخلاق نمیکنید و بی اخلاقی موضوع شما قرار میگیرد، خبر خطای یک نفر میلیونها لایک میخورد، ولی خبر ابداع چهار تا لایک بیشتر نمیخورد؛ بعد باعث میشود که یک کمپانی خارجی این ابداع را ببرد. کلاهی که طرفداران جمهوری اسلامی روی سر آن گذاشتند این بود که موضوع ایدئولوژیک جمهوری اسلامی که میخواست غربستیزی داشته باشد و بعد انسجام فرهنگی ایجاد کند را به ظاهر افراد تغییر دادند؛ بعد زنان موضوع قرار گرفتند.
استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه مسأله حجاب ابعاد عجیب و غریب ملی، منطقهای و بینالمللی پیدا کرده است، گفت: وقتی شما حیاء جامعه را مورد سؤال قرار میدهید، مردم را دعوت به اخلاق نمیکنید و بی اخلاقی موضوع شما قرار میگیرد، خبر خطای یک نفر میلیونها لایک میخورد ولی خبر ابداع چهار تا لایک بیشتر نمیخورد؛ بعد باعث میشود که یک کمپانی خارجی این ابداع را ببرد.
جماران در خبری نوشت: کلاهی که طرفداران جمهوری اسلامی روی سر آن گذاشتند این بود که موضوع ایدئولوژیک جمهوری اسلامی که میخواست غربستیزی داشته باشد و بعد انسجام فرهنگی ایجاد کند را به ظاهر افراد تغییر دادند؛ بعد زنان موضوع قرار گرفتند.
مشروح گفتوگو با تقی آزاد ارمکی را در ادامه میخوانید:
فرمانده انتظامی کشور چند روز پیش اعلام کرد که «موضوع عفاف و حجاب را کاملا فرهنگی و اجتماعی میبینیم و اصلاً امنیتی و انتظامی نمیبینیم». شما به عنوان جامعه شناس ریشه مسائل اجتماعی از جمله این قضیه را چطور می بینید؟
به نظر من حجاب یک موضوع اساسی نیست، ولی در شرایط امروز دارد اساسی میشود و متأسفانه ابعاد عجیب و غریب ملی، منطقهای و بینالمللی پیدا کرده و درگیری، تزاحم و برخورد هم از دل آن در آمده است. لذا من مسأله حجاب را بیشتر مسأله امنیتی میدانم؛ تا یک مسأله فرهنگی و عقیدتی. یک علت اساسی نگاه من این است که به طور پنهان وارد یک جنگ شدهایم و شاید در موضع پیچیدهترین جنگ زمانه قرار گرفتهایم. یک زمانی جنگ کلاسیک و اشغال سرزمینی بود؛ مثل جنگ عراق علیه ایران که همه آدمها میتوانستند ببینند واقعا جنگ اتفاق افتاده؛ چون سرزمین ما اشغال شده و صدام آثار و نشانههای فرهنگی را ویران کرده بود. امروز بر خلاف گذشته وارد جنگ شدهایم بدون اینکه این اتفاقات بیفتد و این تخریبهای صورت بگیرد. ما الآن در جنگ با همه غرب قرار گرفتهایم.
تمام جهان را در مقابل خودمان قرار دادهایم
یعنی شما هم قائل به «جنگ ترکیبی» هستید که در حاکمیت بر آن تأکید دارند؟
کاملا؛ در جنگ با غرب به معنای وسیع آمریکا، اروپا و حتی روسیه قرار گرفتهایم. تمام جهان را در مقابل خودمان قرار دادهایم و ما در مقابل جهان قرار گرفتهایم و طبیعی است که این شرایط نیاز به اعلام وضعیت امنیتی دارد. یعنی جمهوری اسلامی الآن نمیتواند اعلام کند که ما حکومت نظامی هستیم و کسی حرکت نکند که مبادا نیروهایی اقدام کنند و شرایط جنگی به هم بریزد. مثلا اسرائیل از ترس حمله ایران اعلام شرایط اضطرار کرد و مردم جمع کردن آب و مواد غذایی را شروع کردند و به پناهگاه رفتند. در واقع به نوعی اعلام شد که ایران میخواهد حمله کند و شما آماده باشید. ولی جمهوری اسلامی هیچ وقت اعلام نکرد که امکان دارد اسرائیل ایران را بزند.
شرایط جامعه ایرانی کاملا خاص شده، بدون اینکه ما قصد ورود به جنگ داشته باشیم
به نظر من امروز به طور نانوشته و پنهان حکومت نظامی برقرار شده است. مثلا اگر کسی بخواهد در دانشکده من را ببیند، درها بسته است و هیچ کس به جز دانشجو حق ورود به دانشکده ندارد؛ این وضعیت پنهان به معنای این نیست که شما سراپا در مقابل غرب قرار گرفتهاید و اراده جنگ دارید؛ شرایط جامعه ایرانی کاملا امنیتی شده، بدون اینکه ما قصد ورود به جنگ داشته باشیم. وقتی قصد ورود به جنگ نداریم، باید مسائل داخلی خودمان را حل کنیم.
عرضم این است که حکومت ما مثل اسرائیل به جامعه اعلام نمیکند که من وارد جنگ شدهام. وقتی گفته شد احتمالا تعدادی اشیاء خارجی در آسمان اصفهان بودند، تحت هیچ شرایطی آژیر کشیده نمیشود؛ ولی شرایط امنیتی است و همه نیروهای نظامی و امنیتی آمادهباش صد درصد هستند و پلیس و نیروهای امنیتی در شهر آشکارا حضور گسترده دارند. شما برای این سطح از حضور نیروها در شهر مستمسک نیاز دارید؛ و پدیدهای به نام «حجاب» اینجا موضوعیت پیدا میکند. کنترل انضباط اجتماعی و اخلاق اجتماعی موضوع میشود به خاطر اینکه سادهترین و قابل دسترسترین موضوعی که میتواند جامعه را تحت تأثیر قرار بدهد و کل نیروها را سازماندهی کند تا وارد قصه شوند، همین است.
تا وقتی شرایط امنیتی از دستور کار جمهوری اسلامی خارج نشود، ماجرای زد و خورد، درگیری و حضور نیروهای انتظامی و امنیتی در سراسر شهرها به نام حجاب باقی خواهد ماند؛ الّا اینکه ما از این شرایط عبور کنیم. یعنی احساس کنیم که نه غرب میخواهد ما را سرنگون کند، نه اسرائیل ارادهای دارد و نه ما اراده ورود به جنگ داریم. یعنی جامعه یواش یواش دارد میفهمد که اسرائیل که نمیخواهد ما را بزند و غرب هم که اراده اشغال سرزمین ندارد که بخواهد جایی را بزند.
جنگ با ایران همیشه در دستور کار آمریکا بوده است
به نظر میرسد اگر در آمریکا دولت جمهوریخواه بر سر کار بود، شرایط پیچیدهتر میشد. مثلا اگر به جای بایدن، ترامپ رئیس جمهور آمریکا بود، شاید به جنگ هم میرسید. از سوی دیگر آمریکا الآن در قضیه اوکراین درگیر است و نمیخواهد وارد درگیری نظامی دیگری شود. نظر شما در این خصوص چیست؟
اینها دلایل آمریکایی است که چرا وارد این ماجرا نشدهاند؛ ولی جنگ با ایران همیشه در دستور کار آمریکا بوده است. اما چرا در این شرایطی که اجماع بینالمللی هم وجود دارد، اقدام صورت نمیگیرد؟ این از بحث ما خارج است. ولی جامعه میبیند که همه چیز برای یک جنگ آماده بود ولی انجام نشد؛ پس میگویند که جنگ منتفی است. وقتی این در افکار عمومی شکل بگیرد، گزاره شرایط اضطرار از منظر نظام سیاسی و حضور همه جانبه نیروهای امنیتی منتفی خواهد شد.
گام دوم سیاستهای حجاب نمیتواند با مسیر فعلی دنبال شود
گام دوم سیاستهای حجاب نمیتواند با مسیر فعلی دنبال شود و باید توجیههای اجتماعی و فرهنگی بدهند. وقتی فرمانده انتظامی کشور میگوید که مسأله ما امنیتی نیست و اجتماعی و فرهنگی است، نشان میدهد که حساسیت امنیتی منتفی است، الآن دنبال توجیهی برای حضورشان به لحاظ فرهنگی و اجتماعی هستند.
اساسا چرا مسأله حجاب در دستور کار جمهوری اسلامی قرار گرفت؟ مگر جمهوری اسلامی امروز با بیحجابی رو به رو شده است؟ مگر از روز اول با این مسایل رو به رو نبوده است؟ من معتقدم که ایران از اول با بیحجابی رو به رو بوده است. به دلیل اینکه جامعه ایرانی متنوع است؛ به لحاظ دینی، قومیتی، زبانی، جفرافیای سرزمینی و فرهنگی. ما اصرار کردیم که قالب واحدی در باب حجاب برای زنان طرح کنیم. خود «ارائه قالب واحد» به سرعت درون و بیرون نظام آلترناتیوهای خودش را پیدا کرد. مثلا وقتی روی چادر تأکید شد، قالبهای جدیدی مثل مانتو و روسری آمد و حجاب اداری و حجاب بازار و غیره درون حکومت درست شد.
ما از این غفلت کردهایم که جامعه ای متنوع به لحاظ حجاب بودهایم
یعنی یک تکثر در عین وحدت همیشه شکل گرفته؟
در خود جامعه نگاه کنید. مثلا اقوام مختلف ایرانی یکی از یکی عفیفتر و باحجابتر هستند. البته مفهوم «غیرت» و حمایت از خانه و همسر و ناموس در برخی اقوام بیشتر از جاهای دیگر است. ببینید که در همین اقوام ایرانی چه تنوع حجابی وجود دارد؛ در حالی که خودش خیلی متنوع با حجاب مرکزی و حاشیههای شمالی و جنوبی است، داخل خودش چقدر تنوع به لحاظ موقعیتهای فرهنگی و قبیلهای جاری و ساری هست. شما یک شکل خیلی تاریخی، مهم، مطلوب و قابل دفاع حجاب لری، کردی، آذری، کاشانی، رشتی و... دارید. اصلا جامعه به لحاظ حجاب متنوع بوده و داخل همان مقوله حجاب و بیحجابی قابل حل بوده است. مثلا حجاب خانمهای پیر و جوان را ببینید که چقدر فرق میکند. ما از این غفلت کردهایم که جامعه متنوع به لحاظ حجاب و بیحجابی بودهایم.
ما هیچ وقت جامعه برهنه نبودهایم و برهنگی برای غرب بوده است/ کلاهی بر سر جمهوری اسلامی رفت که باید جامعه یکسان و یکدست شود
ما هیچ وقت جامعه برهنه نبودهایم و برهنگی برای غرب بوده است. سختترین دورهای که حجاب رسمی چادر را حاکم کردیم، این را در زیست اجتماعی میدیدیم و در خانه ما جاری بود و در ورزشگاه، عروسی، خلوت و بازار ما وجود داشت. حالا چرا یک دفعه یادشان میآید باید اینها را همسان کند؟ این بر میگردد به قصه مهمی که در جمهوری اسلامی در دستور کار قرار گرفت؛ و آن «یکسانسازی فرهنگی» است. کلاهی بر سر جمهوری اسلامی رفت که باید جامعه یکسان و یکدست شود.
اصلا تجربه بشری برای سیاستگذار فرهنگی ما مهم نیست و تجربه زیسته مردم ایران هم اهمیت ندارد
برخی اندیشمندان معتقدند این یکدستسازی در هیچ جای دنیا نتیجه مطلوب نداشته و همه آنها شکست خورده است. از شوروی گرفته تا خود ایران که دوره پهلوی اول به شکل دیگری این یکدستسازی را شاهد بودهایم. این تجربهها نمیتوانست درسآموز باشد؟
اصلا تجربه بشری برای سیاستگذار فرهنگی ما مهم نیست و تجربه زیسته مردم ایران هم اهمیت ندارد و قرار نیست به تجربه گوش کنند. بر اساس یک ضرورتهای تاریخی انقلاب اسلامی شکل گرفت و همه گروههای سیاسی و فرهنگی آنجا بودند. وقتی جمهوری اسلامی شکل گرفت، این تنوع را یادمان رفت و به یک ایدئولوژی پناه بردیم. آنجا بود که یواش یواش دموکراسی، توسعه و امثال اینها را تعطیل کردیم. آدمهایی که درون این ایدئولوژی عمل میکنند، دیگران را به نگاه رقیب میبینند؛ لذا به حرف کسی گوش نمیدهند و فقط در گزارههای درون ایدئولوژی عمل میکنند.
مردم با فرهنگ کسانی هستند که قابلیت تنظیم زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خودشان را در بدترین و بهترین شرایط دارند
ایرانیان هیچ وقت مردمان بیعفتی نبودهاند؛ تنفروشی همیشه پدیده نظامهای سیاسی است. به نظر من گروههای گنگ که یک نوعی خودشان را با نظام سیاسی هم تنظیم کردهاند، فحشا، دزدی و اعتیاد را دامن میزنند؛ پس فحشا یک پدیده سیاسی است. چون مردم با فرهنگ کسانی هستند که قابلیت تنظیم زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خودشان را در بدترین و بهترین شرایط دارند؛ در بدترین شرایط نمیمیرند و در بهترین شرایط مست نمیشوند.